محمد و اعضای خونواده‌ش در این دوره سختی‌های زیادی رو تحمل کردن. برای مثال او یک پژو آردی مستهلک خرید تا بتونه باهاش مسافرکشی کنه؛ درحالی‌که تا مدتی قبل انواع خودروهای روز از بهترین برندها رو سوار می‌شد. دو سال بعد، مقداری از مشکلات کم شده بودن و اون‌ها تونستن یک واحد آپارتمان در پردیس تهران اجاره کنن. در این دوره محمد بی‌کار بود و به‌همراه پدر و مادرش زندگی می‌کرد. احساس تنهایی شدید و عدم رفت‌وآمد با اعضای فامیل باعث شد که محمد تصمیم به سرپرستی از یک سگ بگیره تا دوست خوبی از این جنس داشته باشه. اما این اتفاق، نقطه آغاز چالش‌هایی بود که بعدها به رمز موفقیت قادرپناه تبدیل شدن.

محمد از این سگ که از نژاد ژرمن شپرد بود در تراس منزلشون نگهداری می‌کرد. اسم این سگ هیرو بود. البته مادر محمد چندان با نگهداری از سگ در خونه موافق نبود. یکی مشکلات اساسی در ارتباط با هیرو هم این بود که هر وقت محمد سگ رو تنها می‌ذاشت، او رفتارهای بسیار نامناسبی از خودش نشون می‌داد. یک روز هم تمامی اتاق محمد رو به‌هم ریخت و یکی از یادگارهای ارزشمندش رو تقریبا نابود کرد. همه این مسائل باعث ناامیدی محمد شدن. او در ابتدا به کلی از نگهداری از هیرو ناامید شد تا این‌که صاحب قبلی هیرو، استفاده از خدمات یک مربی سگ رو بهش پیشنهاد کرد.